با ظهور اولین پادکست جنایی واقعی در 14دسامبر 2005 الگویی از رشد طرفداران به چنین محتوایی، بدون هیچ شواهدی از کاهش، دیده شده است. در اواخر سال 2014 بود که با پادکستِ سریالی جنایی، که تحقیقات مربوط به قتل هه مین لی در سال 1999 و محاکمه و جریان محکومیت بعدی عدنان سید را مورد بررسی قرار می داد، محتوای جنایی واقعی به پر مخاطبترین پادکست آن زمان با پنج میلیون بار دانلود تبدیل شد. محبوبیت این پادکست جنایی سریالی باعث برانگیختن علاقه ی بیشتر بین مردم برای شنیدن دیگر روایت های جنایی واقعی و یک پدیده ی بوم شناسی بخاطر همزمانی آن با سایر عوامل از جمله پیشرفت سریع فناوری های صوتی و تصویری، رسانه های عمومی و ارتباطات آسان مجازی شد. این پدیده اجتماعی معروف به "اثر سریالی" است.
همزمان با پخش خبر اتهامِ مهدی پورباقی، راوی پادکست های جنایی آخرین شاهد به قتل فجیع همسر و سپس خودکشی، تعداد شنوندگان و دنبال کنندگان صفحه ی ایشان از حدود یک میلیون و نهصد هزار نفر تا حدود 200 هزار نفر دیگر افزایش یافت! امروزه یکی از رسانه های درحال رشد در ژانر جنایی واقعی، پادکست های سریالی هستند. چه کسانی مشتاق رویارویی خودخواسته با محتوای خشن و جنایی هستند؟ چه انگیزه ای دارند و آیا از تاثیراتِ روانی و اجتماعی مواجهه ی مکرر با روایت های خشن و جنایی آگاه هستند؟ آیا تاثیراتِ روانی و اجتماعی مواجهه ی مکرر با محتواهای خشونت آمیز واقعی بین گروهی که به صورت خودخواسته چنین وقایعی را دنبال می کنند با صاحبین حِرف خاص مانند قضات مراجع قضایی کیفری، وکلای دادگستری و ضابطین قضایی که به اقتضای شغل خود رویارویی مکرر و ملموس تر با محتواهای خشونت آمیز جنایی دارند، تفاوتی وجود دارد؟
در یک بررسی
آماری، گزارش شده است که 56 درصد از مخاطبان
این پادکست ها مرد هستند و اغلب مخاطبان پادکست های جنایی )حدود
66 درصد(
دارای تحصیلات دانشگاهی در مقاطع مختلف هستند. راوی پادکست های جنایی آخرین شاهد نیز دانشجوی دکتری در رشته
بیوانفورماتیک در کشور کانادا بود.
اما دریک نظرسنجی آماری دیگر درسال 2018 با نمونه 308 نفری نشان داده شد که حدود 73 درصد مخاطبان این پادکست ها زنان هستند. سه عامل انگیزشی برجسته ی علاقه ی بیشتر زنان نسبت به مردان، یافتن سرگرمی بخاطر بی حوصله گی، یافتن محتوای جالب برای تعامل اجتماعی، کنجکاوی، تمایل به همذات پنداری با شخصیت های قربانی و درنهایت افزایش احتمال بقاء بخاطر آگاهی از وقایع خطرناک و پیشگیری، منطبق با دیدگاه های روانشناسی تکاملی است. بنابراین به نظر می رسد بین انگیزه های مردان با زنان تفاوت وجود دارد. اما تاثیر پادکست های سریالی و محتواهای جنایی واقعی، فراتر از افراد به سازمانهای قانونی، حتی تصمیم گیری قضات و تجدیدنظر در دادگاه نیز نفوذ کرده است[1]. به هر روی نتایج دیگر پژوهش ها در این زمینه نشان می دهد که تفاوت های روانی و انگیزشی افراد در استفاده از چنین محتواهایی، نقش مهمی در تاثیرات آن دارد. چراکه تمایل به ارتکاب جرم، یکی دیگر از دلایل انگیزشی طرفداری، علاقه و پیگیری انواع مختلف محتوای مرتبط با جنایات واقعی است، که فرد را وارد چرخه ای می کند که احتمال انجام جرم را نیز افزایش و توان مقابله با اختلالات روانی را کاهش می دهد[2].
با این حال
تجزیه و تحلیل انواع محتواهای صوتی و تصویری نشان داده است که تقریباً همه ی رسانه
ها بدون توجه به رتبه بندی سنی حاوی خشونت هستند. در حالی که نتایج ارزیابی و جمع آوری دادههای
فقط یک پژوهش علمی گسترده با مطالعه 1586 نوجوان 10 تا 15 ساله بین سالهای 2006 تا
2016 که در مواجه فعال با موسیقی، بازیهای ویدیویی، تلویزیون و وبسایتهای حاوی
محتوای خشن بودند، نشان داده است که احتمال بروزِ رفتارهای خشونت آمیز در آنان به
حدود دو برابر افزایش می یابد[2].
اما همچنان تعداد قابل توجهی از مردم به شنیدن، دیدن و بازی با محتواهای خشونت آمیز ادامه می دهند چرا که آنها تمایل دارند باور کنند که از تأثیرات بالقوه ی منفی محتواهای جنایی، همانند اثرات آشکار و پنهان تبلیغات و موارد دیگر مصون هستند. این باور اشتباه می تواند ناشی از رایج ترین خطاهای شناختی از جمله توهم کنترل، سوگیری خوشبینانه و اثر سوم شخص باشد؛ اتفاقات بد برای دیگران پیش می آید نه من ! این سوگیری های شناختی در کنار سایر عوامل زیستی، روانی، محیطی بی گمان راوی پادکست های جنایی آخرین شاهد را نیز درگیر خود کرده بود.