میزانِ یادگیری از شکست و اشتباهات

میزانِ یادگیری از شکست و اشتباهات
میزانِ یادگیری از شکست و اشتباهات
ساخته شده توسط سایت روان داد‌؛ حامی روان‌ و داد
دکتر بِهجت محمّدنژادی - دکتری روانشناسی بالینی، وکیل پایه یک دادگستری
یک مطالعه ی جدید به این سوال پرداخته است که ما چقدر از اشتباهات و شکست هایمان درس می گیریم، نتایج شگفت انگیز این پژوهش نشان می دهد که آستانه ای وجود دارد که ما فراتر از آن آستانه دیگر از اشتباهاتمان، درس نمی گیریم. این آستانه از فردی به فرد دیگر متفاوت است و به میزان یادگیری و توانایی های شناختی و ادارکیِ هر فرد بستگی دارد.

این پژوهش که توسط محققان دانشگاه کارنگی ملون و دانشگاه کلارک انجام شده است، در مجله علمی مدیریت استراتژیک منتشر شده است.

این مطالعه نشان داده است که افراد به آستانه‌ای می‌رسند که در آن یادگیری از شکست‌هایشان متوقف می‌شود و این مرز بین یادگیری از شکست یا عدم یادگیری از آن، به توانایی درک بالاتر افراد بستگی دارد. برای نمونه این آستانه برای جراحانی که توانایی درک بالاتری برای یادگیری دارند، بالاتر است. این مطالعه بر تعامل و پویایی پیچیده بین شکست و یادگیری تاکید می کند.

یادگیریِ فردی پایه مهم یادگیری سازمانی است و تجربیات خود افراد از شکست نیز یکی از منابع مهم یادگیری فردی برجسته شناخته شده است. بنابراین از نظر تئوری و برخلاف تصور عمومی، این احتمال ضعیف است که شکست‌ها  همواره زمینه ی مساعدی برای یادگیری فرد باشند. این فرآیندها پیچیده تر از تصور عمومی ساده کار می کنند. میزان یادگیری از شکست ها تا حدی قابل اندازه گیری است، اما این مطالعه نشان می دهد که شکست های بیشتر منجر به کاهش یادگیری می شود که این نتیجه ی معکوس می تواند نشان دهنده وجود آستانه بهینه برای یادگیری از اشتباهات باشد. این درک به‌ویژه در زمینه‌هایی که شکست‌ها ریسک بالایی دارند، مانند مشاغل پر خطر اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

در این مطالعه با هدف بررسی این موضوع در یکی از مشاغل پرخطر اقدامات بیش از ۳۰۰ جراح قلب در کالیفرنیا را بین سال‌های 2003 تا 2018 مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند و عملکرد آنها را در رابطه با نتایج درمان بیماران در جراحی‌های بای پس عروق کرونر پیگیری کردند.

هدف پژوهش بررسی این سوال بود که جراحان به چه میزان از شکست‌هایشان درس می‌گیرند و نتایج همانطور که گفته شد نشان داد که آستانه‌ای وجود دارد که فراتر از آن دیگر افراد از اشتباهات خود آگاهی کسب نمی‌کنند. این تحقیق نشان می‌دهد که این آستانه بسته به توانایی درک شده هر جراح برای یادگیری متفاوت است و جراحانی که توانایی‌های یادگیری بالاتری داشتند، دیرتر به این آستانه رسیده و توانسته بودند درس ها و  انباشته‌های بیشتری از شکست  و اشتباهاتشان را مدیریت کنند. در این مطالعه همچنین یک مدل نظری در مورد یادگیری فردی از شکست پیشنهاد و آزمایش شد که اثراتِ فرصت ها، انگیزه ها و توانایی درک شده افراد برای یادگیری از شکست هایشان را نیز بررسی کنند.

عملکرد جراحان به عنوان تابعی از شکست های انباشته آنها تا یک نقطه افزایش یافته بود ولی بعد تابع کاهش یافته است. یافته‌ها نشان می‌دهند که انباشتِ اشتباهات و شکست‌ها نیروهایی را تحریک می‌کند که هم فرصت یادگیری را افزایش می‌دهد و هم انگیزه ی یادگیری را کاهش می‌دهد و یادگیری بستگی به این دارد که کدام یک از این دو نیرو بر فرد غلبه کند.

سطوح بالاتری از توانایی ادراکی این افراد برای یادگیری احتمالاً منجر به انگیزه ی قوی‌تر برای یادگیری می‌شود و در نتیجه آسیب‌پذیری آن‌ها را در برابر احساسات منفی و سوگیری‌هایِ اسنادی کاهش می‌دهد. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که همه تجربیات لزوماً منجر به یادگیری نمی‌شوند و شکست‌های مکرر می‌توانند تأثیرات مفید و مضر بر فرآیندهای یادگیری افراد داشته باشند. بنابراین، برای درک و بهبود عملکرد افراد، هر دو تأثیر باید به طور همزمان در نظر گرفته شوند. در واقع یک رابطه U شکل معکوس بین شکست‌های انباشته شده و یادگیری یک فرد را می توان تصور کرد. شواهد قوی این پژوهش نشان می‌دهد که افراد به آستانه‌ای می‌رسند که در آن یادگیری از شکست‌های خود را متوقف می‌کنند و این آستانه برای هر فرد متفاوت است اما افراد می توانند با افزایشِ آگاهی و توانایی های شناختی و ادراکی این آستانه را تغییر دهند.


رفرنس؛ 

https://doi.org/10.1002/smj.3609

ثبت نظر