ویرایش پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، افسردگی را جز اختلالات خلقی به شمار می آورد(انجمن روانپزشکی امریکا، 2013). چهار دسته نشانه برای اختلالات افسردگی در نظر گرفته می شود. علاوه بر نشانه های جسمانی و فیزیکی، نشانه های انگیزشی و شناختی یا فکری را نیز باید بدان اضافه کرد. لازم نیست یک نفر تمام این نشانه ها را داشته باشد تا به درستی افسرده تشخیص داده شود بلکه هرچه یک مجموعه از نشانه ها شدیدتر باشد، بیشتر می توانیم مطمئن باشیم که فرد به افسردگی مبتلا است.
از گذشته های دور و در دوران پيش از ميلاد مسيح، اختلالات خُلقي از شايع ترين بيماري های رواني شناخته شده بود. يكی از انواع اختلال هاي خُلقي، اختلال افسردگي اساسي است كه شيوع فراوانی دارد. تقریبا هر فردی در طول زندگی خویش لااقل نوع خفیفی از افسردگی را تجربه کرده است. افسردگي براي هر كس معنايي دارد و مي تواند يك نشانه و يا يك اختلال قابل تشخيص باشد. در تعریفی، منظور از افسردگي، اختلالي است كه دوام كافي و نشانه هاي ويژه دارد و بر عملكرد شخص، تأثير نامطلوب گذاشته و پريشاني ايجاد مي كند.
اختلالات افسردگی حالات غمگینی، ترس، پاسخ هیجانی به تهدید واقعی یا قریب الوقوع است. در برخی مواقع، افسردگی در دوران کودکی شروع می شود و اگر درمان نشود، نشانگان آن باقی می ماند. دیگر اختلالهای خلقی نیز معمولا شروعی زودرس دارند و در طول زمان نسبتا پایدارند، یعنی ممکن است تا سالها پابرجا بمانند. در بعد خلقی، غم برجسته ترین و فراوان ترین نشانه ی هیجانی در افسردگی است. این خلق مالیخولیایی در اوقات مختلف روز فرق می کند. عموما افراد افسرده هنگام صبح احساس بدتری دارند، وقتی روز سپری می شود به نظر می رسد که خلق آن ها اندکی بهتر می شود. همراه با احساس غم، اضطراب نیز اغلب همراه با افسردگی وجود دارد. خلق ملول به صورت دلتنگي شديد يا بي علاقگي زياد به جنبه هاي قبلاً لذت بخش زندگي پديدار می شود.
شاید موذیانه ترین نشانه ها در افسردگی،
علایم و تغییرات جسمانی باشند. زمانی که افسردگی وخیم تر می شود، تمام لذات زیستی
و روانی که زندگی را باارزش می سازند، از بین می رود. از دست دادن اشتها در افراد افسرده بسیار زیاد دیده می شود و آدم پرخور در
می یابد که دیگر غذا برای او مزه ای ندارد. در افسردگی متوسط و شدید، شاهد از دست
دادن وزن هستیم، ولی در افسردگی خفیف، برعکس گاهی افزایش وزن دیده می شود. اختلال خواب
نیز در دوره افسردگی شایع است.
از نشانه های شناختی فرد افسرده این است که فرد به صورت کاملا منفی درباره خودش فکر می کند. شخص افسرده باور دارد که شکست خورده بوده و مسئول شکست خودش است. او معتقد است که حقیر، بی کفایت و نالایق است در اغلب موارد این افکار یا نادرست است یا بسیار اغراق آمیز(سلیگمن و همکاران، 2018).
همچنین یکی دیگر از علایمی که بیماران مبتلا به افسردگی را به انتهای ناامیدی می برد و زمینه ساز شکل گیری تفکرات و باورهای خودکشی می شود ، علایم انگیزشی هستند( انجمن روان پزشکی امریکا، 2013). تمامی افراد بعضي از اوقات احساس گرفتگي يا ناراحتي مي كنند. اما اين احساسات معمولاً گذرا هستند و در خلال چند روز فراموش می شوند اماز ماني كه شخص آشفتگيِ افسرده كننده دارد اين افسردگي در زندگي و فعاليتهاي معمولي وي تأثير مي گذارد و با بي نظمي و اختلال باعث رنج و زحمت فرد و كساني ميشود كه با او در ارتباط هستند(گنجی، 1398).
افسردگی متاسفانه در دوره های مختلف زندگی زنان پدیدار می شود. افسردگی زنان بعد از بارداری ، زایمان و یائسگی و حتی بعد از ازدواج و با تغییرات هورمونی منحصر به فرد مشکلی است که زنان را در سنین مختلف، تهدید می کند. اگر چه دو سوم بیمارانی که برای اختلالات افسردگی مشترک درمان می شوند زنان هستند، اما همچنان پزشکان سعی می کنند تا زنان افسرده را براساس تغییرات فیزیکی که منجر به افسردگی می شود، درمان کنند. اما مشخص است که علایم و نشانه های افسردگی علاوه بر بعد جسمانی و نشانه های فیزیکی، نشانه های انگیزشی و شناختی نیز دارد. زنان مبتلا به افسردگی علایم منفی گسترده ای را تجربه می کنند.
برخی از علائم رایج افسردگی زنان
عبارتند از:
لذت نبردن از سرگرمی ها و علایق رایجی که یک بار داشتند ولی دیگر از این
فعالیت ها راضی نیستند. آنها توانایی ندارند که تمرکزشان را جمع کنند و در این
زمینه مشکل دارند. از نظر اشتها دچار مشکل هستند و بطور مرتب کاهش اشتها دارند. از
دست دادن غیرعادی وزن در یک زمان، احساس ضعف یا ناتوانی، احساس گناه و اینکه آنها
مرتبا احساس بی ارزشی می کنند. داشتن احساس عصبانیت و اضطراب، احساس یاس و ناامیدی
نیز در بیشتر زنان مبتلا به افسردگی مشاهده می گردد. همچنین با بررسی منابع و متون
مختلف توسط پژوهشگر مشخص شده است که زنان مبتلا به افسردگی نشانه های دیگری نیز
تجربه می کنند. این نشانه ها شامل از دست دادن میل و انگیزه جنسی در آنها، بدون
علت خاصی گریه کردن، اختلالات خواب، داشتن افکار و اندیشه درباره ی مرگ است.
تجربه ی این علایم و نشانه های منفی گسترده که زنان افسرده تجربه می کنند، می تواند بر وضعیت روانی و شخصیتی زنان افسرده اثر بگذارد. آنها پریشانی و آشفتگی های روانی زیادی را تجربه می کنند. انزوا و گوشه گیری در زنان افسرده و نداشتن انرژی و انگیزه برای تغییر در ظاهر به نوعی تحمل پریشانی روانشناختی آنها را با مشکل مواجه می کند و باعث می شود تحمل آشفتگی و پریشانی آنها با افت همراه شود.
برای اینکه بتوان شرایط و وضعیت زندگی زنان افسرده را
کاهش داد، باید مداخلات روان شناختی را مورد استفاده قرار داد و از این طریق به
کاهش نشانه های افسردگی و همچنین بهبود تحمل پریشانی دست یافت.