جلوگیری از آسیب زدن دیگران

جلوگیری از آسیب زدن دیگران
جلوگیری از آسیب زدن دیگران
ساخته شده توسط سایت روان داد‌؛ حامی روان‌ و داد
دکتر بِهجت محمدنژادی - وکیل پایه یک دادگستری، دکتری روانشناسی بالینی
بسیاری از افراد اجازه می‌دهند دیگران به آنها آسیب بزنند این اتفاق به دلایل گوناگون رخ می‌دهد اما صرف‌نظر از توجیهی که این اجازه داشته باشد، فرصت و اجازه دادن به دیگران برای آسیب زدن به ما به سلامت روان ما لطمه می‌زند هر بار که اجازه دهیم کسی به ما آسیب بزند سلامت روان ما بیش از پیش به خطر می‌افتد ما باید جلوی آسیب زدن دیگران را بگیریم تا در وهله اول از سلامت روان خودمان مراقبت کنیم. روانشناسان، تعیین حد و مرزها در روابط را برای حفاظت از سلامت روان حیاتی می‌دانند. ما اگر به دیگران اجازه بدهیم به ما آسیب بزنند تا یک رابطه را حفظ کنیم، سلامت روان و کیفیت زندگی خود را در معرض خطر قرار داده ایم. مرزها برای متوقف کردن دیگران ناگزیر و مؤثر هستند حتی اگر رابطه را محدود یا به خطر بیندازند. چرا که افراد سالمی که برای ما اهمیت قائل هستند اگر خود متوجه نباشند وقتی به آنها توضیح بدهیم که با رفتار خاصشان به ما آسیب می‌زنند تلاش می‌کنند جلوی آن رفتار آسیب زا را بگیرند اما افراد ناسالمی که به احساسات ما اهمیت نمی‌دهند اگر مانع آنها نشویم به آسیب زدن ادامه می‌دهند.

دفاع از خود غریزی است ما هم به صورت آگاهانه و هم ناخودآگاه برای محافظت از خودمان از آسیب هدایت می‌شویم این میل بقاء برای گونه ما ضروری است اجازه دادن به دیگران برای آسیب زدن به ما بالاترین شکل بی‌توجهی به خود است. ما چیزهایی را که ارزشمند می‌دانیم محافظت می‌کنیم و مراقبشان هستیم وقتی نیاز بنیادی خود را برای حفاظت از خود نادیده می‌گیریم خود را تحقیر می‌کنیم. در حالی که سلامت روان ارزشمندترین دارایی است که ما داشته و خواهیم داشت.



تخریب ارزشمندی خودمان از طریق اجازه دادن به آسیب دیگران، عزت نفس و اعتماد به نفس ما را تضعیف می‌کند وقتی این اتفاق به طور مرتب رخ دهد می‌تواند باعث شک به خود،  اضطراب، افسردگی و سایر نارحتی ها حتی علائم بیماری روانی شود با شدیدتر شدن این علائم،  احتمال این که نارحتی ها عملکرد روزانه ما را مختل کنند افزایش می یابد. سلامت روان نیاز دارد که ما با خودمان صادق باشیم و بیش از هر کس دیگر به خودمان اعتماد کنیم.  این اعتماد برای هدایت مستقل زندگی روزمره لازم است. اجازه دادن به دیگران برای آسیب زدن به ما خیانت به خود است و توانایی ما را برای اعتماد به خودمان  تضعیف می‌کند. اجازه دادن به دیگران برای آسیب زدن در نهایت ما را به جایی می‌رساند که خود را بی‌ارزش و غیرقابل اعتماد تجربه کنیم. چرا که اجازه دادن به دیگران برای  آسیب زدن به ما  باعث می شود آنچه درک کنیم فقط از بیرون نباشد  بلکه با این تجویز ما خودمان همدست آن آسیب می‌شویم.


دلایل زیادی وجود دارد که چرا افراد به دیگران اجازه می‌دهند به آنها آسیب عمدی وارد شود، ریشه های رایج این دلایل شامل این موارد هستند؛

_ اجتناب از تعارض،  افراد از تعیین حد و مرز و اظهار شکایت به دیگران می ترسند چون می دانند ممکن است تعارض ایجاد شود و آنها اطمینان و اعتماد کافی ندارند که این چالش و تعارض را می توانند به طور مؤثری مدیریت بکنند یا نه.

_ معامله، برخی از افراد بدرفتاری دیگران را تحمل می‌کنند تا  رابطه یا کالا یا خدماتی که از فرد آسیب زا می گیرند، قطع نشود. این  دلیل در بسیاری از ازدواج‌ها رایج است.

_ احساس تعهد،  برخی از افراد بدرفتاری والدین، فرزندان یا خواهر و برادرها را تحمل می‌کنند چون باور کرده‌ اند  که در هر حالت باید این روابط را حفظ کنند و به این روابط متعهد هستند.

_ احساس مزمن گناه، برخی از افراد دیگر نیز در خانواده‌هایی بزرگ شده‌اند که همواره سرزنش شده و  بسیار مقصر در نظر گرفته شده اند. آنها بزرگسالانی می شوند که آسیب دیگران را تحمل می کنند چون فکر می‌کنند، سزاوار آن هستند.



اما در هر شرایطی،  نباید فراموش شود که افراد سالمی که به احساسات، عواطف و سلامت روان ما اهمیت می‌دهند به مرزهای ما و تلاشمان برای متوقف کردن آسیب، واکنش سالم و امنی نشان می‌دهند. آنها تلاش می‌کنند دیگر به ما آسیب نزنند و اطمینان ما را جلب نمایند  اما افرادی که به تلاش ما  برای تعیین حد و مرز واکنش مثبت نشان ندهند باید تهدیدی برای سلامت روان و زندگی ما محسوب شوند و مطابق آن با آنها رفتار شود. برای سلامت روان لازم است یا مرزی مؤثر و محکم با آنها تعیین کنیم که مانع آسیب مجدد آنها شود یا رابطه با آنها را پایان دهیم.  مهم است به یاد داشته باشیم که روابطی که با کسانی داریم که داوطلبانه رفتاری را که برای ما آسیب‌زا شناسایی کرده‌ایم متوقف نمی‌کنند روابط باکیفیتی نیستند و  در بسیاری از شرایط این روابط برای ما سمی هستند بنابراین اگر انتخاب کنیم  تا  چنین رابطه‌ای را نگه داریم یا  بازپروری کنیم در گام نخست باید خیلی روشن مشخص کنیم کدام رفتارها برای ما آسیب‌زا هستند و برای حرکت به جلو لازم است طرف مقابل پذیرای این باشد که بفهمد چه چیزی به ما آسیب می‌زند و درک کند چگونه می‌تواند از سلامتی و آرامش ما حمایت کند افراد سالمی که به ما اهمیت می‌دهند بلافاصله اقدام می‌کنند تا جلوی آسیب را بگیرند و نتیجه ی این تعامل بسیار سالم  و مثبت می تواند باشد.


اما اگر طرف مقابل پذیرای این درک نباشد که چگونه به ما آسیب می‌زند و مقاومت کند، در این صورت ما باید او را متوقف کنیم این کار با تعیین و تقویت مرزها انجام می‌شود. باید فراموش نشود که برای سلامت روان ما ناسالم است که به دنبال صمیمیت با کسانی باشیم که به احساسات و روان ما اهمیت نمی‌دهند. هر چند برخی روابط می‌توانند در بافت مرزهای متعدد ادامه پیدا کنند به ویژه اگر این مرزها با ملایمت تعیین و حفظ شوند با این حال ما باید آماده باشیم روابط با کسانی را که به احساسات، عواطف، جسم یا روان ما اهمیت نمی‌دهند و حاضر نیستند از آسیب زدن به ما دست بردارند  پایان دهیم، حفظ رابطه با کسی که برای آرامش و آسایش ما اهمیتی قائل نیستند هرگز به اندازه سلامت روان ما ارزش ندارد.



"Translated and adapted from the article ‘Stop Letting Other People Hurt You’ published on Psychology Today."


ثبت نظر