یکی از مداخلات نوین حوزه شناختی، فراشناخت درمانی است. واژه فراشناخت نخستین بار توسط فلاول در ۱۹۷۹ به کار برده شد. فراشناخت، يك مفهوم چندوجهي است كه شامل دانش، پردازش و راهبردهايي مي شود كه ارزيابي، نظارت يا كنترل شناخت را برعهده دارند. به زبان ساده فراشناخت، به شناختِ شناخت و یا تفکر درباره ی تفکر و الگوهای فکری گفته می شود.
رویکرد فراشناختی بر این باور است که افراد به این دلیل در دام ناراحتی هیجانی گرفتار میشوند که فراشناختهای آنها به الگوی خاصّی از پاسخدهی به تجربههای درونی منجر میشود که موجب تداوم هیجان منفی و تقویت باورهای منفی میشود. این الگوها سندرم شناختی- توجّهی (CAS)خوانده میشود که شامل نگرانی، نشخوار فکری، توجّه تثبیت شده و راهبردهای خود تنظیمی یا رفتارهای مقابلهای ناسازگارانه است. درمان فراشناختی (MCT) بر این اصل استوار است که فراشناخت برای درک نحوهی عملکرد شناخت و نحوهی تولید تجربههای هشیارانهی ما دربارهی خودمان و جهان اطرافمان بسیار مهمّ است. فراشناخت چیزهایی را که به آن توجّه میکنیم و نیز اطّلاعاتی را که وارد هشیاری ما میشوند، تعیین میکند. همچنین فراشناخت ارزیابیهای ما را شکل میدهد و بر انواع راهبردهایی که برای تنظیم افکار و احساساتمان به کار میبریم، اثر میگذارد.
باورهاي فراشناختي كه در اين فرايند فعال مي گردند عبارت از باورهاي مثبت درباره نگراني، باورهاي منفي درباره ي نگراني، باورهای مرتبط با كنترل ناپذيري و خطر، اطمينان شناختي ضعيف، نياز به كنترل افكار و خودآگاهي شناختي هستند. استفاده از راهبردهای فراشناخت به عنوان یک مداخله درمانی در قالب فراشناخت درمانی، توسط آدرین ولز ابداع گردید. نخستین بار ولز و متیوز با ترکیب رویکرد طرحواره و پردازش اطلاعات، الگوی فراشناختی را بر مبنای مدل عملکرد اجرایی خودتنظیمی (S-REF) جهت تبیین و درمان اختلالات هیجانی معرفی کردند.